................
هوس کرده ام که تو باشی....
من باشم و هیچکس نباشد....آنگاه داغ ترین آغوشها را از تنت
و شیرین ترین بوسه ها را از لبانت
بیرون میکشیدم
به تلافی تمام روزهایی که میخواهمت و نیستی....
![]()
یادت هست؟؟
میگفتی:لـبهای کوچکت را دوست دارم!
و من با خجالتی عاشقانه
میگفتم:فقط مال توست
امروز کسی در گوشم گفت: لبهای کوچکت را دوست دارم
لبهایم را بهم فشردم و سکوت کردم...
نترس من وفادارم..
+ نوشته شده در یکشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۲ ساعت 10:3 توسط افسانه
|
یاران این زمانه مثل گل انارن از دورجلوه دارن نزدیک وفا ندارند